بیست سال پیش وقتی پروانه انتشار یک نشریه محلی را از هیات نظارت بر مطبوعات گرفتم و آن را منتشر کردم اوضاع با الان خیلی فرق داشت.شرایط موجود با آن موقع قابل مقایسه نیست.استقلال رسانه های محلی بیشتر یک شعار بود و باید سعی می کردید به مقامات سیاسی و اداری استان نزدیک شوید تا اقتصاد رسانه را مدیریت کنید.حل مسئله تامین منابع و یا بهتر بگویم تزریق منابع ، نسخه واحدی نداشت.شبکه توزیع گزارش های خبری اختصاصی بین نشریات ، کمی شبیه مافیا بود.اما الان دیگر استقلال رسانه های محلی یک رویا نیست.به جرات می توان گفت با هزینه ای که صرف انتشار آن نشریه کردم الان دو شبکه خبری محلی را به خوبی می توان اداره کرد.فضای مجازی ، قدرت مانور رسانه های محلی را به شکل چشم گیری افزایش داده است.بعدها مسئولیت دو نشریه سراسری را بعهده گرفتم ، چون صاحب امتیاز نبودم پرداخت هزینه ها متوجه مدیر مسئول نبود.هدف از طرح این مقدمه شرح حال نیست ، بلکه می خواهم بگویم رسانه در دو گستره ؛ محلی و سراسری را از نزدیک تجربه کرده ام و با هر دو آشنایی کامل دارم و سعی می کنم چارچوب یک آسیب شناسی قابل تامل را درباره رسانه ها در ایران ارایه دهم.مناسبت پاسداشت روز خبرنگار را برای این منظور انتخاب کرده ام تا به همکاران رسانه در مرکز و استان ها از صمیم قلب تبریک گفته و به خبرنگاران محلی که کمتر در فضای مرکز به آنها پرداخته می شود بطور ویژه به عنوان یک فعال رسانه ای ، ادای احترام کنم.با این که در روزنامه های سراسری و شبکه های خبری آثار فراوان و مخاطب پسندی از قبیل سرمقاله ، یادداشت روز و مقالات راهبردی به تناسب رشته تحصیلی و عناوین شغلی ام منتشر کرده ام اما اعتراف می کنم در سال های اخیر ، گمشده خود را در حوزه رسانه های محلی سراسر کشور یافته ام.به بایدها و نبایدهای این نوشته باور عمیق دارم و فراتر از حد یک یادداشت ، باید آنها را درآینده در هم اندیشی های سراسری و استانی تشریح کنم.بیم ها و امیدها ،بدون تقدم و تاخر خاصی و فقط برای ادای تکلیف ارایه شده اند.برخی از این دغدغه ها و آرمان ها ، برای رسانه های محلی و رسانه های مرکز مشترک هستند و برخی دیگر به رسانه های محلی اختصاص دارند.من تفکیک و قضاوت درباره هریک از آنها را به افکار عمومی می سپارم.
بیم آن می رود که برخی به بازی مطرود رسانه علیه رسانه در رابطه بین رسانه های مرکز و رسانه های محلی رو آورده و با بالادست خواندن یکی و فرودست خواندن دیگری ، از اتحاد این دو که هر کدام در جای خود کارکردهای ویژه و منحصر به فردی دارند جلوگیری کنند.رابطه این دو ، رابطه بزرگی و کوچکی نیست بلکه رابطه اعم و اخص است.رسانه های محلی با توجه به نوع این رابطه ، حتی باید در ردیف رسانه های تخصصی قرار گیرند.از این منظر ، رسانه های مرکز از آنجا که برای سراسر کشور انتشار می یابند رسانه های عمومی هستند.درحالی که ، رسانه های محلی باتوجه به محدوده جغرافیایی و بومی و نیازهای خاص هر محل در زمینه های فرهنگی ، اجتماعی و اقتصادی به نگاه تخصصی مناسبی برای ارتباط با مخاطبان استانی نیاز دارند.هرچند ، فضای مجازی امروزه امکان ارتباط با مخاطبان علاقه مند به موضوعات محلی را در داخل و خارج از کشور فراهم آورده است و دیگر ، مرزی برای رسانه و مخاطبان آن وجود ندارد.
امید است که رسانه های مکتوب در اثر پیشتازی رسانه های مجازی از دایره انتخاب خوانندگان حرفه ای خارج نشوند و صرفاً با عامه مردم پیوند نداشته باشند و از وجود مخاطبان طلایی که نقش ارزنده ای در شکل گیری و هدایت افکار عمومی جامعه دارند کم بهره نمانند.توازن بین این دو گونه رسانه ، بسیار اهمیت حیاتی دارد و رسانه های محلی نیز از این قاعده مستثنی نیستند.ارایه همزمان نسخه الکترونیکی نشریات در فضای مجازی و مهم تر از آن پدیدآوری رسانه های آنلاین یکی از راه های ایجاد این توازن بوده است.
بیم آن می رود که برخی از رسانه های محلی سهم کمتری از تولید خبر ، گزارش و تحلیل های خبری در مقایسه با رسانه های مرکز داشته باشند و این نابرابری گرچه عمومیت ندارد اما در کشور ما ، خلا خبرگزاری های مرجع محلی به شدت احساس می شود.این که واژه خبرگزاری را برخی از رسانه های محلی استفاده می کنند اما کارکرد و مرجعیت یک خبرگزاری را ندارند قابل حل است و در جای دیگر به اتکا سال ها کار با رسانه های سراسری و محلی برای آن ، دو طرح خوب دارم که در ادامه ، به کمک اصحاب رسانه در مرکز و استان ها انشاالله هردو را پیگیری خواهم کرد.من قویاً معتقدم رسانه های مرکز و رسانه های محلی همانند دوبال برای پرواز و فعالیت رسانه ها در ایران هستند.
امید است که برخی از رسانه های محلی در محدوده استان خود باقی نمانند و با سایر رسانه های محلی در استان های دیگر و بویژه استان های همجوار به خوبی ارتباط چندلایه و سازمان یافته داشته باشند و هم افزایی کنند و سطح تبادل نظر و انتقال تجربه بین رسانه های محلی در سطح بسیار بالاتری که متناسب با شان آنهاست قرار گیرد.طرح ایده خانه رسانه های محلی ایران برای تحقق این رویاست.
بیم آن می رود که برخی از رسانه های مرکز بویژه روزنامه های کثیرالانتشار دولتی و خبرگزاری های مرجع ، سهم رسانه های محلی در در پوشش خبری را کاهش دهند و اقتصاد رسانه را که بخش عمده ای از آن از محل خبرهای تولیدی و گزارش های اختصاصی در استان ها بوده و وابسته به آن است به مخاطره بیاندازند.عواملی از قبیل استانداردسازی ، آموزش ، سطح دستمزدها ، ثبات شغلی ، بیمه های تکمیلی ، مسئله بازنشستگی ، تسهیلات بانکی و تعاونی مسکن برای ساماندهی اقتصاد رسانه های محلی از فوریت بیشتری برخوردارند.
امید است که تمامی رسانه های محلی در فرایند جامعه پذیری سیاسی مجدد شهروندان و اجماع سازی بین نخبگان به مسائل بومی استان ها در ذیل مسائل کلان سیاسی جامعه بیاندیشند و پیش از آن که شهروندان استانی بسازند شهروندان ایرانی پرورش دهند.پنج متغیر ایدئولژی،وحدت ملی،خرده فرهنگ ها،رسانه های محلی و رسانه های مرکز در یک رابطه معنادار و هم افزا بایکدیگر قرار می گیرند.
بیم آن می رود که برخی از رسانه های محلی با برجسته سازی ویژگی های استانی بصورت افراطی در مقایسه با استان های دیگر بویژه استان های همجوار به عرصه یک رقابت بی نتیجه وارد شوند و سرمایه های استانی و ملی را صرف اقدامات واگرا کنند.
امید است ظرفیت های بالقوه و بالفعل استانی و ویژگی های محلی بدرستی احصا شده و برخی از رسانه های محلی از وضعیت مطلوبی که مردم انتظار دارند فاصله نگیرند و با نظارت دقیق ، شکاف بین انتظارات و اقدامات را در استان ها به حداقل برسانند.نادیده انگاری مزیت های نسبی در استان ها ، پایین نگه داشتن سطح انتظارات مردم در نواحی و مناطق مختلف و بروز و ظهور نیافتن ظرفیت ها و استعدادهای بومی از موانع وضع مطلوب هستند.از این رو،رسانه های محلی همواره باید در متن برنامه ها، یار و یاور مردم و کنار مسئولان باشند.تایید، رد و نقد وضع موجود در استان ها بستگی به نحوه اجرای برنامه ها، آگاهی از خواسته های مردم و پاسخ های مسئولان دارد.
بیم آن می رود که برخی از رسانه های محلی به جای جذب سرمایه های انسانی در سطح استان ها ، با شخصیت زدگی و پیروی از بازی های شبه حزبی از مردم نواحی و مناطق فاصله گرفته و نقش مولد و سازنده خود را به خوبی ایفا نکنند.رسانه های حزبی طبق تعریف دقیق آن معدودند و کارکردهای خاص خود را دارند و در این گونه از رسانه ها ، فعالیت حزبی مقدم بر فعالیت رسانه ای است و گونه متفاوتی از رسانه هستند و از اکثر قریب به اتفاق رسانه ها متمایزند.لذا رسانه شبه حزبی ،گونه شناخته شده ای نیست و نباید تکثیر شود.
امید است که تمامی رسانه های مرکز و رسانه های محلی ، مرجعیتی را که از رسانه انتظار می رود به نحو احسن به مردم نشان دهند و در سایه مراکز قدرت و ثروت به حیات وابسته رو نیاورند و به عنوان یکی از ارکان مردم سالاری دینی ابتکار عمل را از دست ندهند.
بیم آن می رود که برخی از رسانه های مرکز به جای طرح ریزی نظام های ارتباطی فراگیر با مخاطبان جامعه به ارتباط بی قاعده و دوسویه با مقامات و به عبارت دیگر ، به شخصیت زدگی روبیاورند و معادله و موازنه بین چهار متغیر اصلی مسئولان ، مخاطبان طلایی ، ارتباطات میان فردی و افکار عمومی را نادیده بگیرند.
امید است که تمامی رسانه های محلی با ارتباطات روزافزون برون استانی بتوانند ظرفیت های بیشتری را برای استان محل فعالیت خود بدست آورند و نظر برنامه ریزان ، مجریان ، کارشناسان و هموطنان را به سوی داشته های بومی ، نیازهای محلی و مزیت ها و زمینه های سرمایه گذاری استانی جلب کرده و حق مطلب را به دور از هرگونه حاشیه پردازی ادا کنند.
بیم آن می رود که برخی از رسانه های مرکز و رسانه های محلی به جای اولویت بخشی به مسائل صنفی و توجه به نگاه بلندمدت در برنامه ریزی های رسانه ای ، بیشتر در سایه دولت ها حرکت کرده و از میزان پویایی ، هدایت گری و پیشتازی بی بدیل رسانه بکاهند و خدای ناکرده ،نقش های دست چندم را در کشور ایفا کنند که به هیچ وجه ، زیبنده انقلاب اسلامی ایران و زیربناهای فرهنگی آن نیست.
امید است که تمامی رسانه های مرکز و رسانه های محلی همانند دو روی سکه ژانوس درکنار یکدیگر و باهم باشند و حول هفت محور ؛ حاکمیت نظام ولائی ، اصول قانون اساسی ، اهداف انقلاب اسلامی ، گفتمان دفاع مقدس ، راهبرد وحدت ملی ، الگوی مردم سالاری دینی و اصول حرفه ای رسانه بتوانند موجبات خشنودی روزافزون دوستان و ناخشنودی مضاعف دشمنان را فراهم آورند.